روستای لایزنگان زیر مجموعه دهستان رستاق از توابع بخش رستاق شهرستان داراب میباشد. این روستا در فاصله ۷۵ کیلومتری شهر داراب و ۳۵ کیلومتری رستاق (مرکز بخش) قرار دارد. روستای لایزنگان از نظر مختصات جغرافیایی در ۵۴ درجه و ۵۵ دقیقه طول شرقی و ۲۸ درجه و ۴۰ دقیقه عرض شمالی قرار دارد. Landsbyen fra nord til mastik kråke og Vzyrh, fra øst til landsbyen Becker, fra vest til landsbyen fra sør til amygdala og byene Navaygan begrenset Vali-Lay Zangan.
روستای لایزنگان از روستاهای قدیمی و بزرگ منطقه داراب می باشد، در مورد قدمت روستای اطلاعات موثقی و مکتوبی موجود نمی باشد، ولی با توجه به اظهارات اهالی روستا و وجود حمام قدیمی و قلعه قدیمی روستا به نام قلعه معصوم خان می توان گفت که قدمت روستای لایزنگان در مکان فعلی بیش از ۲۰۰ سال می باشد. البته وجود تعدادی خرابه و ساختمانهای متروکه در اطراف روستا نشان از جابجایی چند باره روستا می دهد که می توان گفت قدمت روستای لایزنگان بیش از ۵۰۰ سال بوده و چندین بار تغییر مکان داده است.
سلام از اینکه سایتی درست کرده اید تا لایزنگان را به همه بشناسانید ممنون اما سعی کنید اطلاعات اشتباه ندهیدند .
قدمت لایزنگان فعلی۳۶۰سال باسند معتبر میباشد ..قبر برخوردار در قبرستان فعلی.
قدمت خشم میان بین لایزنگان فعلی با خشم بالا ۸۰۰سال می باشد.
قدمت لایزنگان قدیم با نام لایزنکوه در کنار چشمه قدیم اب شرب لایزنگان ۱۹۰۰سال ودر سسنک ۲۷۰۰سال میباشد.
سلام دوست عزیر از اینکه نظر دادی ممنونم، لطفاً اگه میشه بگو اون سندی که میگی چیه. راستش خیلی دوست دارم بدونم سندی در این باره موجود هست یا نه؟!.
ممنون.عالی بود..
کجای قبرستان فعلی؟؟؟؟؟
Hallo
آقا مهدی اول اطلاعاتت رو زیاد کن بعد اظهار نظر کن
سند معتبرت کجاست نکنه سیم سرب هستش….
آقا مهدی شما که با این قطعیت قدمت لایزنگان را بیان میکینید بهتر است با استناد به مدارک معتبر باشد که فکر کنم این سندیت در مورد مطالب شما وجود ندارد. Hvis et dokument om emnet, kan du se i vår bevissthet om at vi.
پدر من متول ۱۲۸۴ بود ۴۸سال پیش آثار خانه های قدیمی لایزنگان پشت چشمه ی لایزنگان را به من نشان داد و گفت من ۱۰سالم بود که از اینجا بار کردیم و به خشم میون رفتیم.
پدر من متولد ۱۲۸۴ بود ۴۸سال پیش آثار خانه های قدیمی لایزنگان، پشت چشمه ی لایزنگان را به من نشان داد و گفت که اجداد ما ۱۵۰سال اینجا زندگی کردند و وقتی ۱۰سالم بود از اینجا بار کردیم و به خشم میون آمدیم.